سائل و مرغ بریان
02 آذر 1393 توسط رشيدي
مردی روزی با عیالش مشغول غذا خوردن بود ودر میان سینی ایشان مرغ بریان شده ای بود پس سائلی درب خانه
آمد او را مایوس نمودند.اتفاق افتاد که آن مرد فقیر شد و زنش را طلاق داد وآن زن شوهر دیگر اختیار نمود .
روزی شوهر با او غذا می خورد ومرغ بریانی نزد ایشان بود ناگاه سائلی درب خانه گدایی کرد. آن مرد به عیالش
گفت : این مرغ را به این سائل بده آن چون مرغ را نزد سائل برد دید شوهر اولش هست مرغ را به او داد و گریان
برگشت . شوهر سبب گریه اش سوال نمود گفت سائل شوهر من بود وقصه محروم نمودن آن سائل را نقل کرد.
شوهرش گفت والله من بودم آن سائل اولی که محرومم نمودید.
بله خداوند مال و زن اورا گرفت وبه سائل داد.